سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بــــــدون شــــــرح
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
دوشنبه 92 دی 16 :: 2:42 عصر ::  نویسنده : آقا مهدی

کلیپ در ابتدای صفحه

روزی که فارسی داشتیم ...




موضوع مطلب :


شنبه 92 دی 14 :: 11:9 صبح ::  نویسنده : آقا مهدی
[تصویر:  sigqf25_535.jpg]
غیبت کردن برای برخی از افراد به نوعی سرگرمی تبدیل شده است این در حالی است که شاید کلید حل بسیاری از مشکلاتی که در زندگی خود و در عرصه جامعه می‌بینیم شناخت و ترک این عمل است. امیرالمومنین علی(ع) در این زمینه فرموده‌اند:
"الغِیبَةُ جُهدُ العاجِزِ"
"غیبت کردن، کار شخص ناتوان است"(1)
همچنین آن حضرت در حدیث دیگری می‌فرمایند:
"از غیبت دوری کنید زیرا که غیبت خورشت سگ‌های جهنم است"(2)



موضوع مطلب :


سه تن از قاریان شهرستان کردکوی در مسابقات قرآنی اوقاف و امور خیریه استان گلستان حایز رتبه های برتر گردیدند.

222

با حول و قوه الهی سه نفر از قاریان نوجوان و جوان شهرستان کردکوی با یاری خداوند و همت و تلاش وافر، مقامات عالیه سی و ششمین دوره مسابقات قرآنی اوقاف و امور خیریه استان گلستان را کسب نمودند.

اسامی این قاریان جوان به شرح ذیل می باشد .

1: فاطمه نصیری ـ مقام اول استان ـ رشته قرائت ( بزرگسالان ) ـ راهیابی به مرحله کشوری

2: حسین عارف ـ مقاوم اول استان ـ رشته ترتیل ( شکوفه ها ) ـ راهیابی به مرحله کشوری

3: سجاد مازندرانی ـ مقام سوم استان ـ رشته قرائت

222-(1)

ضمن تبریک به این جوانان برومند شهرستان برای آنان توفیقات بیشتر الهی و کسب مقامات کشوری و بالاتر را مسئلت می نماییم.

لازم بذکر است موسسه قرآنی هدایت از سال 1390 در رشته روخوانی، روانخوانی و صوت و لحن در شهرستان کردکوی فعالیت خود را به صورت حرفه ای آغاز کرد.




موضوع مطلب :


موضوعی که به نظر می‌رسد لازم است مطرح کنم موضوعی است که :
چه علمی در اسلام مورد قداست و عظمت است؟ آیا مطلق علم یا علمی که از نظر اسلام قداست دارد ، همراه با ویژگی‌هایی می‌باشد؟
ما می‌دانیم که در اسلام علم جایگاه ویژه‌ای دارد. رسالت پیامبر اکرم‌ صلی‌الله علیه وآله و سلم با « اقراء » آغاز می‌شود و این توصیه آن حضرت است که « طلب‌العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه » و نیز از آن حضرت است که: « اطلبوا العلم و لو بالصین » و از مولایمان حضرت علی علیه السلام است که : « من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا »
خوب از این که علم در اسلام از چنین جایگاه ویژه‌ای برخوردار است جای سخن نیست و جای تردید نیست، اما آنچه که مهم است این است که این علمی که ما باید از نظر اسلام به آن برسیم و از آن استفاده کنیم آیا مطلق علم است یا آن علم شرایطی دارد. خود قرآن هم این را بیان کرده و روشن ساخته که چه علمی از نظر قرآن و از نظر اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. « هوالذی بعث فی ‌الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم‌الکتاب و الحکمه » دو ویژگی برای علم ارزشمند قرار داده است. یک، علمی که همراه با تزکیه و، با تهذیب باشد، با خودسازی باشد و دوم علمی که همراه با حکمت و بصیرت باشد. اگر علم با این دو ویژگی همراه شد، می‌تواند انسانی را به سعادت و تکامل و موفقیت برساند و رستگار سازد. اگر خدای نخواسته علم، یکی از این دو را نداشت یا هر دو را نداشت، آن علم هوالحجاب‌الاکبر. انسان را از خدا دور می‌کند و باعث بدبختی وتباهی می‌شود وبسیاری از کسانی که چه در حوزه‌های علمیه چه در مراکز دانشگاهی، باعث تخریب جامعه شدند و جامعه را به انحطاط کشاندند، سلاح‌های کشتار جمعی به وجود آوردند، مواد مخدر درست کردند، دین ساختند، از کسانی بودند که علم را آموختند، اما آن دو ویژگی را نداشتند. مسئله تهذیب نفس و مسئله بصیرت، بسیار نقش مهمی در موفقیت انسان دارد و رمز موفقیت حضرت امام در همین بود که علم را با این دو ویژگی گرفته بود. از آغاز دوران طلبگی‌شان سعی کرده بودند که علم را همراه با تهذیب نفس بیاموزند و همراه با بصیرت داشته باشند. این سخن امام خیلی عمیق است و خیلی قابل توجه که می‌گویند: وقتی رضاخان برای حوزه علمیه امتحان گذاشت، قرار شد که طلاب علوم اسلامی با اجبار و اکراه و با هر قیمتی که هست به وزارت معارف و فرهنگ آن روز امتحان بدهند. البته حوزه نگران و اندیشناک بود، احساس می‌کرد که دشمن می‌خواهد از این طریق استقلال حوزه را از میان ببرد، بر حوزه چنگ بیاندازد. بعد امام می‌فرمایند که: یک روزی در مدرسه فیضیه یکی از اساتید ما به من فرمود که: حالا این که عیبی ندارد این امتحان دروغ است می‌خواهند با این امتحان افراد بی سواد را بشناسند و از حوزه دور کنند می‌فرمایند من جواب دادم: نخیر نمی‌خواهند با این امتحان عناصر بی سواد را از حوزه دور کنند می‌خواهند اساتید و فضلا و دانشمندان حوزه را بشناسند و سرکوب کنند. هدف این است که با این امتحان عالمان برجسته و با فضیلت شناخته و سرکوب بشوند. ببینید تفاوت فکری از کجا تا کجا. بصیرت یعنی این. امام یک طلبه بوده است. قائدتا اگر دقیق باشد که در سال 1314 برنامه امتحانات را گذاشتند و فشار آوردند به حوزه برای امتحانات. امام یک جوان در حدود سی سال بوده. خوب می‌بینیم که در عین حال این آقایان بصیرت را داشتند که دیگران نداشتند. امروز که مقام معظم رهبری روی مسئله بصیرت اتکا می‌کنند همین است که کسانی هستند که در حوزه‌های علمیه عمری درس خواندند یک سلسله اصطلاحاتی را فرا گرفتند با همان اصطلاحات هم به مقاماتی رسیدند، اما می‌بینیم که سر بزنگاه چگونه آلت دست دشمن قرار می‌گیرند و سخنانی را بر زبان می‌آورند، موضعی می‌گیرند که به نفع دشمن است و آب به آسیاب دشمن ریخته می‌شود. این نداشتن بصیرت است. اگر ما در حوزه‌های علمیه خدای نخواسته علم را بی بصیرت بیاموزیم؛ اگر مسئولین کشوری ، فرماندهان نظامی و انتظامی ما از بصیرت محروم باشند دشمن خیلی راحت می‌تواند نفوذ کند و افراد را منحرف سازد. بصیرت بسیار نقش مهمی در پیشرفت و موفقیت انسان دارد و رمز موفقیت حضرت امام این بود از آن دورانی که طلبه بودند تا آن روزی که مرجع بودند، تا آن زمانی که رهبر بودند، دیدیم که در مسائل کاملاً با بصیرت عمل می‌کردند. هیچ گاه دشمن نتوانست در ایشان نفوذ کند و ایشان را فریب بدهد. در همان جریان انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال 1341، وقتی که دولت امیر اسدالله علم در مقابل فشار علما و حرکت مردم، تصمیم گرفت که عقب‌نشینی کند - اما بر آن بود که فریب بدهد و برنامه خودش را اجرا کند - با وعده و وعید و فریب بزرگان دینی. پیشنهاد داد که ما این تصویبنامه را لغو نمی‌کنیم، اجرا نمی‌کنیم. می گذاریم وقتی که مجلس شورای ملی تشکیل شد - آن روز هنوز تأکید بود مجلسین، مجلس سنا را، مجلس شورا را منحل کرده بودند و دولت به اصطلاح قوه مجریه بود به جای قوه مقننه نشسته بودو تصویبنامه گذرانده بود- آن‌جا تصمیم بگیرند که این اگر خلاف قانون است، مثلا ملغی کنند، اگرنه تایید کنند. بعضی از علما متاسفانه تحت تاثیر قرار گرفتند پذیرفتند امام فریاد زد: این فریب است، این نیرنگ است، تصویبنامه‌ای که دولت گذرانده، مجلسی که حضور ندارد، ما بگذاریم که اگر یک روزی مجلس تشکیل شد. ببینید آگاهی از همان جا مشخص بود بصیرت مشخص بود در جای جای برنامه‌هایی که این‌ها داشتند، سعی کردند که امام را فریب بدهند. و از مسیر منحرف سازند. در یک مرحله، وقتی نهضت امام آغاز شد وقتی که رژیم شاه با زور ، فشار و تهدید نتوانست امام را به عقب نشینی وادار کند. در گام نخست این‌ها تلاش کردند که با جوسازی و تهدید امام را مرعوب سازند. شایعه کردند که می‌خواهد احضاریه به در خانه ایشان برود. ایشان احضار بشود به دادگاه ومحاکمه گردد. حتی احضاریه فرستادند. پاسبان آمد دم در خانه امام، احضاریه داد. دیدند نه، تاثیر در امام نکرد. از راه اهانت وارد شدند. علیه امام شبنامه پخش کردند، اهانت کردند، جسارت کردند، فحاشی کردند، امام نه تنها پروا نکردند، بلکه آمدند در مسجد اعظم سخنرانی کردند. اگر شما مراجعه کنید به صحیفه امام، این سخنرانی امام موجود است می‌فرمایند: اگر به من اهانت می‌کنند اگر ورق پاره‌هایی علیه من پخش می‌کنند چرا شما ناراحت می‌شوید مگر من از حضرت علی علیه السلام بالاتر هستم؟ مگر حضرت علی علیه‌السلام را سالیان درازی در بالای منابر مورد اهانت قرار ندادند؟ به ایشان جسارت نکردند؟ ما در راه اسلام باید خودمان را آماده کنیم، برای پذیرفتن بسیاری از جسارت‌ها و اهانت‌ها و بعد دستشان را این طوری کردند که: این دست من باید در راه اسلام دستنبد بخورد. مگر من از حضرت امام موسی‌بن جعفر(علیه السلام) بالاتر هستم ، ما باید خودمان را برای زندان و تبعید آماده کنیم. البته این جریان نتوانست امام را وادار به عقب‌نشینی کند. مرحله بعدی سرکوب بود. به مدرسه فیضیه حمله کردند، مدرسه فیضیه را به آتش و خون کشیدند، شاید امام مرعوب شود که امام مرعوب نشد. بعد به خط موازی روی آوردند. خط موازی در جریان سیاسی این است که طرف می آید با یک تاکتیکی، همان شعارها، همان برنامه‌های رهبر مبارز را، رهبران مبارزه را، مردم مبارز را به ظاهر تایید می‌کند مطرح می‌کند اما در لابه لای آن سعی می‌کند که مسیر را منحرف کند و به انحراف بکشاند. ساواک خطبا و و عاظ را به دادگاه فرا خواند، عضوبه عضو گفت: حالا که می‌خواهید شما به اصطلاح خودتان مبارزه کنید، عیبی ندارد ما با شما همراهی می‌کنیم، اما به یک شرط که شما یک حد و حدودی قائل شوید. بیایید از سه موضوع حرف نزنید، ما دیگر به شما کاری نداریم. هر چه بگویید ما طرف شما نمی شویم. علیه شاه سخنی نگویید، علیه اسرائیل هم حرف نزنید، دائما به گوش مردم نخوانید اسلام در خطر است، اسلام در خطر است. اگر امام با آن بصیرت والایی که داشتند در آن مقطع مقابله نمی‌کردند و این جریان را افشا نمی‌کردند و خنثی نمی‌ساختند، به ظاهر در منابر، در مساجد، از دولت انتقاد می‌شد، از گرانی، از تورم، از قانون شکنی، از نبودن مطبوعات آزاد، از نبودن انتخابات آزاد، فراوان حرف زده می‌شد، همه خوشحال بودند دارد مبارزه می‌شود اما اساس که ، دفاع از اسلام و مقابله با شخص شاه بود به عنوان ام‌الفساد، مقابله با خطر صهیونیسم بود فراموش می‌شد. ببینید بصیرت اینجاست امام با بصیرت خودشان با هوشیاری خودشان در مقابل این جریان ایستادند و آن را رسوا و افشا کردند. در جای جای جریان مبارزه نهضت تا روزی که انقلاب به پیروزی رسید فراوان این گونه مسائل پیش آمد که بسیاری داشتند فریب می‌خوردند. آخرین مرحله‌اش پیامی بود که شاه برای امام فرستاد در سال 1357،زمانی که امام هنوز به فرانسه هجرت نکرده بودند ، یکی از شخصیت‌های روحانی تهران- که از دار دنیا رحلت کرده است - مقامات دربار با او تماس گرفته بودند که: شما این پیام شاه را به امام برسانید، اگر امام قبول کنند که شاه در پست خودشان بمانند شاه حاضر است هر قانونی را که امام بخواهند اجرا کند، هر قانونی را که ایشان بخواهند لغو کند. آن شخصیت هم یکی از علمای بزرگ که الان از مراجع محسوب می‌شود فرستاد به نجف. خود این عالم برایم تعریف کردکه: من وقتی رسیدم به عراق امام در کربلا بود. رفتم به کربلا و در محضر امام، این مسئله را بیان کردم و امام فرمود که این فریب است، او اگر این بار بر اوضاع مسلط شود و از این خطر برهد بلایی بر سر روحانیت و اسلام می‌آورد که دیگر کسی نتواند کمر راست کند. بعد از آن که جریان انقلاب اوج گرفت امام به پاریس هجرت کردند، شاه آمد پشت تلویزیون که پیام انقلاب شما را دریافت کردم قول می دهم که این خیانت‌ها قانون‌شکنی‌ها ، ظلم‌ها تکرار نشود و به نفع مردم کارهایی صورت بگیرد. باز در این مرحله می‌بینیم حتی اساتید دانشگاه حتی آدم‌هایی مثل مهندس بازرگان تحت تاثیر قرار گرفتند فریب خوردند. مهندس بازرگان بلند شد آمد پاریس و در محضر امام عرض کرد: حالا که شاه تا حدی توبه کرده و پذیرفته، خوب است شما هم کوتاه بیایید و شاه را بگذارید که سلطنت کند نه حکومت و امام همان جواب را به ایشان دادند که اگر امروز ما به او مهلت دادیم او فردا وقتی بر اوضاع مسلط شد، خطر سقوط او از بین رفت، بلایی بر سر این ملت آورد که خون مردم را در شیشه کرد، چه کسی می‌خواهد جواب بدهد؟ چه اعتماد و اطمینانی شما دارید که او بعد از این ورطه خطرناکی که برای او پیش آمده باز به آن جریان گذشته برنگردد و آن جنایات را نکند. در جریان امروز هم می‌بینیم که همین بصیرت لازم است که ما بتوانیم در مقابل خطرها و لغزش‌هایی که برای نظام ما و اسلام ما و انقلاب ما پیش آمده بایستیم و مقابله کنیم. الان بزرگترین مسئله‌ای که دارد در کشور ما روی آن کار و زمزمه می‌شود مسئله آمریکا است. فراوان گفته می‌شود که چرا با آمریکا وارد مذاکره نمی‌شویم تا کی باید ما با آمریکا سر ناسازگاری داشته باشیم. بسیاری مشکلات کشور بر اثر عدم مذاکره با آمریکا است. خوب انتظار از اندیشمندان و صاحب‌نظران و مسئولان کشوری و روحانی این است که در طول این مدت یک بررسی همه جانبه‌ای صورت می‌دادند که آمریکا از ایران چه می‌خواهد. ما اگر خواسته باشیم با آمریکا کنار بیاییم چه آوانسی باید بدهیم از چه موضوعی باید صرف نظر کنیم از چه اصلی باید بگذریم تا آمریکا از ما راضی بشود. آیا صرف اینکه یک رابطه معمولی برقرار کنیم کار تمام می‌شود آمریکا دست از سر ما بر می‌دارد؟ آیا به قول بعضی‌ها اگر ما از مسئله فلسطین حمایت نکنیم از حزب‌الله لبنان حمایت نکنیم علیه رژیم صهیونیستی موضع نگیریم مشکل ما حل می‌شود ؟ آمریکا دست از سر ما بر می‌دارد یا نه مسئله اساسی‌تر از این حرف‌ها است؟ امام امت با بصیرت که اوضاع تا 50 سال بعد را می‌دید سخنی دارند که کاملا نشان‌دهنده واقعیتی است که وجود دارد. امام می‌فرمایند که همه توطئه جهان‌خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ببینید دو نکته است یک بپذیریم که اسلام قوانین الهی احکام قرآنی پاسخگوی مشکلات جامعه نیست پس باید فرهنگ غرب ، اندیشه غرب ، اندیشه لیبرالیستی در جامعه ما حاکم شود تا آمریکا از ما راضی بشود. دوم در مسائل و اقدامات خودمان از آنها مجوز بگیریم. کارخانه‌ای می‌خواهیم بسازیم ببینیم آیا آنها صلاح می‌دانند که ما این کارخانه‌ را داشته باشیم یا نه؟ در امور تکنولوژی اگر می‌خواهیم کارهای برجسته‌ای انجام بدهیم موشکی بسازیم، امکاناتی درست کنیم، آیا آنها موافق هستند یا نیستند؟ می‌توانیم خودکفا باشیم یا نه؟ نظر آنها این است که در همه امور به آنها وابسته باشیم. تحقیقاتی که من انجام داده‌ام نظرم این است که آمریکا نخستین مسئله‌ای که دنبالش است که در ایران حاکم بشود اسلام آمریکایی است. اسلام آمریکایی یعنی چه ؟ یعنی یا اسلام ارتجاعی واپسگریانه مانند طالبان، القاعده، رژیم پلید سعودی ، این اسلام برای آمریکا خطرناک نیست. این اسلامی است که، ملت‌ها را از این چنین اسلامی متنفر می‌کند. این اسلامی است که نمی‌تواند در جهان غرب نفوذ و پیشرفت داشته باشد. یا اسلام لیبرالیستی، همراه با تساهل و تسامح، همراه با بی اعتنایی به موازین اسلامی، همراه با بی بند و باری. آمریکا این را می‌خواهد. اگر در جامعه ما یک حکومتی خدای نخواسته بر سر کار آمد، مردم را تحت فشار قرار داد، زن‌ها را درون صندوقخانه‌ها فرستاد، اندیشه‌های ارتجاعی را حاکم کرد، قانونی وجود نداشت، آزادی وجود نداشت، در آن جامعه مثل عربستان سعودی خیلی خوب است این حکومت حکومتی است که حقوق بشر را از نظر آمریکا رعایت می کند، هیچ خطرو مشکلی هم ندارد. یا اینکه یک اسلامی لیبرالیستی، مثل مصر، همراه با فساد و فحشا و منکرات، فقط اسم دین وجود داشته باشد. این نخستین مسئله‌ای است که آمریکا می‌خواهد. اما اگر جامعه قرار باشد اسلام ناب محمدی - صل‌الله علیه وآله و سلم - حاکم بشود این خطرناک است. این همانی است که امام فرمود- اینها از جنگ تحمیلی تا حصر اقتصادی- برای این است که ما نگوییم اسلام پاسخگوی مشکلات جامعه است. ما بیاییم در مقابل آنها از یک چنین اسلامی صرف نظر کنیم. همان طور که قرآن می‌گوید: "ولن ترضی عنک الیهود و النصارا حتی تتبع ملتهم " اگر مکتب آنها را پذیرفتیم، اگر در مقابل اندیشه‌های لیبرالیستی آنها تسلیم شدیم، فبها، وگرنه با شما مبارزه می‌کنیم. نکته دومی که آمریکا دنبال آن است همانی است که امام فرمود، از آنها دستور بگیریم، از آنها مجوز بگیریم، که به عبارت دیگر تسلیم پذیری، ما اگر در مقابل آنها تسلیم شدیم، یعنی چه کار کردیم؟ همان کاری که عربستان سعودی می‌کند. امروز رژیم سعودی در منطقه هر گروهی هر جمعی هر جمعیتی هر سازمانی، هر حزبی، که بر خلاف سیاست آمریکا حرکت کند، بر خلاف منافع صهیونیست‌ها حرکت کند، بودجه عربستان سعودی در اختیار سرکوب آنهاست. در لبنان باشد، در یمن باشد، در ایران باشد، در هر جای دنیا باشد. اگر ما چنین شدیم در مقابل آمریکا تسلیم شدیم، بعنوان سربازان پیاده نظام آمریکا، هر گروهی برای آمریکا خطرناک شدند، هر کشوری برای آمریکا خطرآفرین شد، با آن مقابله کنیم، پول بدهیم، بودجه بدهیم، با آن مبارزه کنیم حالا این خیلی خوب است، این مسئله نخستی است که از ما می‌خواهند. دوم ایجاد موانع برای آزادی‌خواهان اگر بودجه نداریم، پول نقد نداریم که علیه آزادیخواهان به کار بگیریم، لااقل موانع ایجاد کنیم مثل رژیم مصر، مردم غزه از گرسنگی بمیرند، از بی دارویی تلف بشوند، اما او دست روی دست بگذارد، نه تنها دارو نرساند، غذا نرساند، موانع ایجاد کند. با آمریکا در منطقه هم صدا باشیم. در سازمان ملل در مجامع عمومی هر جا که آمریکا بخواهد رای بدهد ما دست بسته به نفع آمریکا رای بدهیم. کاری که رژیم سعودی می‌کند این خیلی خوب است. همکاری با سازمان سیا، با موساد، برای سرکوب آزادیخواهان برای سرکوب دولت‌های آزادی‌خواه، مبعوث ملت. شما فکر نکنید رژیم سعودی امروز در جهت منافع آمریکا و اسرائیل حرکت می کند. اسناد ساواک که در اختیار من است و بخشی از آن منتشر شده، می‌بینیم که در سالهای دهه پنجاه، ساواک ایران، به اصطلاح سازمان امنیتی سعودی، با دستگاه موساد مرتب جلسه داشته‌اند گاهی در ایران، گاهی در عربستان، گاهی در فلسطین اشغالی، در جهت مقابله با دولت‌های آزادیخواه منطقه و حرکت‌های آزادی خواهانه ملت‌ها با هم تبادل نظر می‌کردند همکاری می‌کردند ، همان کاری که امروزه رژیم سعودی دارد انجام می‌دهد. اندیشمندان ما را دانشمندان ما را، که برای عمره به آن کشور می‌روند دستگیر می‌کند و تسلیم آمریکا می‌کند. رژیم سعودی، اصولا رژیمی است که ساخته شده به وجود آمده که اولا، آبروی اسلام را ببرد به نام اسلام ، اسلام را در هم بشکند. دوم اینکه، در خدمت آمریکا باشد و منافع آمریکا را در منطقه پاس بدارد. نکته دیگری که آمریکا می‌خواهد، که اگر ما می خواهیم با آمریکا کنار بیاییم باید حتما آن را حل کنیم مسئله اصل ولایت فقیه است. ولی فقیه، مقام ولایت عظمی بزرگترین خطر برای منافع غرب است و برای رژیم صهیونیستی . ما اگر می خواهیم با آمریکا کنار بیاییم باید این مسئله را حل کنیم این را باید بپذیریم که ولی فقیه یک مقامی نیست که حرف او برای مردم قداست داشته باشد. مردم نباید یک چنین رهبری داشته باشند که اگر احساس خطر کرد با یک کلمه آنها را به حرکت دربیاورد و "کمپانی رژی " را با شکست مواجه سازد مسئله مال دیروز و امروز نیست از آن زمانی که حکم تاریخی میرزای شیرازی اعلی الله مقامه صادر شد و تنباکو تحریم شد، به فکر افتادند که مسئله ولایت را برای همیشه حل کنند. آن طوری که نقل می‌کنند وقتی که، بعضی از مقامات روحانی ایران به حضور میرزای بزرگ رفتند و نقش آن حکم تاریخی ایشان در تحریم تنباکو را برای درهم شکستن سیاست انگلستان و "کمپانی رژی " بیان کردند آن مرحوم اشکش جاری شد. فرمود: تا امروز نمی‌دانستند نقش مرجعیت و ولی فقیه در جامعه چقدر است امروز که فهمیدند خدا می داند که چه مصیبت‌هایی برای مقام مرجعیت به وجود بیاورند. ولی الحمدلله نتوانستند. درست است که در یک مقطعی کاری کردند که مرجعیت در جامعه اسلامی منزوی بود، نمی‌توانست نقش درستی ایجاد کند و اجرا کند، اما در عین حال دیدیم که بحمدالله، به برکت همین مسئله ولایت چه تحول عظیمی در جامعه به وجود آمد که انقلاب اسلامی از ارمغان آن و ثمره آن مسئله است. امروز تمام تلاششان این است که مسئله ولایت را و مقام رهبری را زیر سئوال ببرند. این همه توطئه‌ها و بمباران تبلیغاتی که علیه مقام معظم رهبری صورت می‌گیرد برای همین است که از این موضوع احساس خطر کردند. آمریکا روزی از ما راضی می‌شود و حاضر می‌شود که ما را به عنوان یک ملت حقیر ذلیل دست چندمی بپذیرد که در این کشور اصلی به نام اصل ولایت فقیه مفهوم نداشته باشد. ما در مقابل این جریان، تسلیم شده باشیم. و جالب اینجاست که در این توطئه، برخی از روشنفکران، برخی از کسانی که ادعای ایرانی بودن می‌کنند، ادعای دانشمند بودن می‌کنند، همراه هستند. یادتان هست چند سال قبل یکی از کسانی که در این زمینه- در حقیقت دین فروشی است که به نام دین لطمه می‌زند- گفت: که وحدت حوزه و دانشگاه وقتی تحقق پیدا می‌کند که علما و روحانیون بپذیرند که در میان آنها فقیهی که حرفش قداست داشته باشد وجود ندارد، باید بپذیرند که فقیه جامع‌الشرایط و اصولا فقها حرفشان با دیگران فرقی نمی‌کند. اگر این را بپذیرند، آن وقت می‌شود از وحدت حوزه و دانشگاه سخن گفت. ببینید چقدر زیرکانه نقشه آمریکا را می خواهد به اجرا دربیاورد و مسئله اصل ولایت فقیه را به گونه‌ای در جامعه حل کند که به اصطلاح حرف و سخن و فرمان و احکام حکومتی ولی فقیه مفهوم و ارزشی نداشته باشد، قداستی نداشته باشد. مسئله دیگری که آمریکا دنبال آن است ایجاد تفرقه است. اتحاد اسلامی، وحدت اسلامی، خطر بزرگی برای جهانخواران است. این که می‌بینید امروز رژیم سعودی، رژیم دست نشانده مصر و دیگر رژیم‌های دست نشانده و خودباخته و شرف فروخته منطقه در جهت ایجاد اختلاف دائما دارند سمپاشی می‌کنند ، جوسازی می‌کنند ،تهمت می‌زنند شیعیان را زیر سئوال می‌برند برای همین است که اتحاد اسلامی به وجود نیاید، ملت‌های مسلمان با هم همراه ، همدست و هم صف نباشند. اتحاد اسلامی بزرگترین خطر برای آنهاست. این جاست که می‌بینیم، مسئله ایرانیت مطرح می‌شود. به جای جمهوری اسلامی، جمهوری ایرانی مطرح می‌شود. همین کاری که در جنگ اول جهانی کردند. در جنگ اول جهانی بعد از آنی که 500 سال با جنگ‌های صلیبی نتوانستند بر منطقه اسلامی بر سرزمین پهناور اسلامی دست پیدا کنند، رو آوردند به ایجاد تفرقه ، پان ایرانیسم، پان ترکیسم، پان عربیسم،‌ ملت‌ها را از هم جدا کردند در مقابل هم قرار دادند . در همان مقطعی که استعمار انگلیس و دیگر جهانخواران به کشور پهناور اسلامی حمله کرده بودند، می بینیم در دولت عثمانی گروهی تحت عنوان پان عربیسم پرچم استقلال بلند کردند که ما عرب‌ها نباید زیر یوغ ترک‌ها باشیم، ما باید استقلال داشته باشیم و از پشت خنجر وارد کردند و جهان اسلام را از هم پاشاندند و آن تجزیه عظیم را به وجود آوردند. الان هم دنبال همان هستند. اندیشه ناسیونالیستی باید در ایران حاکم باشد- دیدند نتیجه شیرین اندیشه ناسیونالیستی را برای استعمارگران- استعمارگران با همان اندیشه های پان ایرانیسم ، پان ترکیسم ، پان عربیسم جامعه اسلامی و منطقه اسلامی را به روز سیاه نشاندند این همه مصیبت‌هایی که بر سر کشورهای اسلامی آمد ، در جنگ اول جهانی بود که توانستند با این اندیشه‌های نژادپرستانه و ناسیونالیستی کشورهای اسلامی را این گونه از هم دور کنند و از هم جدا سازند و این مشکلات را به وجود آورند. الان دنبال همین هستند. آنها می‌خواهند ما مثل حیوانات زندگی کنیم. به همان نحوی که - معذرت می خواهم این تعبیر را می‌گویم- حیوان وقتی سرش تو آخورشه داره آب و علفش رو می خوره سر بلند می‌کنه می بینه که هم نوعش را گوسفند دیگرش را به مسلخ بردند سرش را بریده‌اند به آن منظره نگاه می‌کند اما کار خودش را می‌کند علف خودش را می‌خورد. ما کاری به لبنان نداشته باشیم کاری به فلسطین نداشته باشیم. کاری به کشورهای عربی نداشته باشیم. حتی کاری به خودمان نداشته باشیم اگر آذربایجان را تحت فشار قرار دادند تا از ایران جدا کنند، به من چه من باید فعلا زندگی خودم را بکنم. اگر خوزستان مورد حمله قرار گرفت، تحت فشار قرار گرفت، مشکلی نداریم من باید زندگی خودم را بکنم. این مسئله ای است که اینها دنبالش هستند، که به طور کلی جهان اسلام را از هم جدا سازند. رشد و آگاهی توده‌ها بزرگترین خطر برای استکبار جهانی است. آنها دنبال پیشگیری این رشد هستند. از یک ملت رشدیافته می‌ترسند از یک ملت استقلال‌طلب وحشت دارند از یک ملت آزاد منش به شدت می‌ترسند. این که می بینیم آمریکا در هر کشوری که قدم می‌گذارد دنبال تصویب کاپیتولاسیون است و سعی می‌کند کاپیتولاسیون را به آن کشور تحمیل کند برای همین است که دریافته است یک ملت زنده زیر بار نقشه‌ها و توطئه‌های اسارت‌بارشان نخواهند رفت. ملت‌ها باید حقیر باشند و ضعیف باشند تا آمریکا بتواند بر آنها بتازد و دار و ندارشان را به یغما ببرد. آمریکا احساس می‌کند در کشورهایی که دولتی مبعوث ملت باشد، ملتی آگاه و رشد یافته در آن کشور حاکم باشند، او نمی‌توانند بر آن کشور چنگ بیندازد. لذا شما نگاه کنید در هر کشوری که یک دولتی مبعوث ملت است آمریکا با آن سر جنگ دارد و دائما علیه آن توطئه می‌کند. اما بر عکس یک کشوری که یک دیکتاتور خون آشام حاکم است خون مردم را در شیشه کرده، نفس‌ها را بریده، و قلم‌ها را شکسته آزادی در آن کشور وجود ندارد رشد وجود ندارد آگاهی وجود ندارد آن کشور برای آمریکا نور چشمی است و برایش ارزشمند. پیشگیری از خودکفایی و استقلال ملت‌ها، برای آمریکا خیلی حساس و مهم است، که نگذارد ملت‌ها روی پای خودشان بایستند، استقلال داشته باشند، خودکفا باشند. احتیاج نداشته باشند. آمریکا ملتی را می‌خواهد که دست گدایی به سوی او دراز کنند و دائما گدای در خانه او باشند تا بتواند بر آن کشورها بتازد. به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی، از خواسته‌های آمریکا است. آن‌ها چیزهایی است که دائما دنبالش هستند. خب ما آیا باید با چنین شرایطی با آمریکا واردمذاکره بشویم و کنار بیاییم؟ اما نکته اینجاست که این بحث را در چنین جمع محدود با برادرانی که خود آگاه به این مسائل هستند بیشتر از من آگاهی دارند نمی‌تواند مشکلی را حل کند. امروز می‌بینیم که در سطح کشور در میان نسل جوان، در میان دانشگاه‌ها، این فکر را به وجود آورده‌اند چرا با آمریکا وارد مذاکره نمی شویم چرا همراهی نمی‌کنیم، چرا دائما می خواهیم سر جنگ داشته باشیم. اولا این ما نیستیم که با آنها سر جنگ داریم آنها هستند که با ما سر جنگ دارند، ثانیا این مسئله باید برای ملت ما و نسل جوان ما روشن شود که آمریکا چه می‌خواهد. این احتیاج دارد به سمینار، گردهمایی‌ها، همایش‌ها تا موضوع به درستی روشن شود. همین که ما فقط ما با آمریکا مذاکره نمی‌کنیم ما با آمریکا وارد بحث نمی‌شویم و آمریکا دشمن ماست، این کافی نیست . آنها با شدت به صحنه آمده‌اند این فتنه‌گری ها و بازیگری‌هایی که به وجود آورده‌اند دنبال همین قضیه است. دنبال این هستند که اندیشه ناسیونالیستی را به کشور در مقابل اسلام حاکم کنند، به وجود بیاورند. دنبال این هستند که ما را نسبت به سرنوشت فلسطین نسبت به سرنوشت برادران و خواهران مسلمان بی تفاوت سازند. و این ها نیاز دارد که ما در مقابل فکر اساسی بکنیم فکر علمی بکنیم. شما ببنید وقتی که در یک کشوری یک حادثه‌ای رخ می‌دهد یک بیماری می‌آید بلافاصله شورای پزشکی تشکیل می‌شود و برای راه علاج و راه درمان فکر اساسی می‌شود. با کم و زیاد سی سال است همه ما از هجوم فرهنگی سخن می‌گوییم، اما یک سمینار محدودی ، بر گزار نشده است در این کشور که حالا که یک چنین خطری وجود دارد . تهاجم فرهنگی است ، هجوم فرهنگی است ما باید چکار کنیم؟ راه علاجش چیست راه مقابله با آن چیست؟ لذا این خیلی تاسف آور است ما اگر می‌توانستیم همان بصیرتی را که مقام معظم رهبر توصیه می‌کنند و روی آن تاکید دارند، این را به وجود می آوردیم در میان خودی‌ها در میان خواص در میان عوام در میان همه نیروهای ملی و مردمی می‌توانستیم که این اندیشه را به وجود بیاوریم بصیرت ببخشیم این مشکلات ما این قدر عمیق و حاد نمی شد. متاسفانه در این زمینه درست کار نشد به افراد بصیرت نبخشیدیم خیلی از ماها خودمان بصیرت درستی نداشتیم، در نتیجه کار به این جا کشیده شد. الان هم همان راهی که مقام معظم رهبری تعیین کردند بهترین راه است. ایجاد بصیرت. ایجاد بصیرت هم با یک سخنرانی و با یک تشکیل یک جمعیت و گروه و جمعی در لحظه و ساعت خاص نمی‌تواند مشکلی را حل کند. احتیاج به این دارد که صاحب نظران جامعه‌شناسان اهل فن اهل نظر با هم بنشینند تبادل نظر بکنند، راه‌هایی را برای بصیرت‌بخشیدن به مردم و نسل جوان بیابند و در مقابل این توطئه‌هایی که دشمن بیست سال روی موضوع کار کرد تا کار را به این جا رساند، فکر اساسی بکنند، وگرنه با مشکلات بیشتری مواجه خواهند بود. درست است که این مشکلات نمی‌تواند به انقلاب ما آسیبی برساند انقلاب ما ریشه دار تر از آن است که با این گونه توطئه ها و ترفندهای شیطانی آسیب ببیند، اما در عین حال بالاخره مشکل به وجود می‌آورد و ما اگر نتوانیم به جامعه به درستی بصیرت ببخشیم مسلما در آینده با توطئه‌های بیشتری مواجه خواهیم بود .. همه شما را به خدای بزرگ می‌سپارم و امیدوارم که برای عاقبت به خیری همه ما دعا کنید که واقعا مسئله عاقبت به خیری بسیار حساس و مهم است و همه ما در معرض خطر هستیم. همه شما را به خداوند بزرگ می‌سپارم و التماس دعا دارم. والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته .




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 دی 4 :: 7:22 صبح ::  نویسنده : آقا مهدی

مفهوم بصیرت
همه می‌دانیم بصیرت با "بصر " هم‌ریشه و در اصل به معنای بینش است؛ مفهومی اسلامی است و ریشه‌اش در قرآن و کلمات اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین مخصوصا نهج‌البلاغه یافت می‌شود. قرآن کریم درباره پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید؛‌ "قُلْ هَـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی...؛ من به سوی خدا دعوت می‌کنم؛ هم خودم بصیرت دارم؛ هم کسانی که با من هستند و از من پیروی می‌کنند. "1 در فرمایشات امیرمؤمنان صلوات‌الله‌علیه تعبیرات عجیبی است. در جایی می‌فرمایند: "إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِی وَ لَا لُبِّسَ عَلَیَّ...؛ من در این راهی که انتخاب کردم با بصیرتم. نه خودم خودم را فریب دادم، نه دیگری فریبم داد.2 "3 ذیل این کلام، مقداری مفهوم بصیرت را روشن می‌کند؛ کسی که بصیرت دارد فریب نمی‌خورد، نه خودش خودش را فریب می‌دهد؛ نه دیگران می‌توانند فریبش بدهند. در دو جای نهج‌البلاغه این کلام تکرار شده است که بسیار جلب توجه می‌کند. برای درک بهتر این کلام باید حوادث آن زمان را در ذهن خود ترسیم کنیم تا کمابیش متوجه شویم که امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه از همان آغاز خلافت ظاهریشان با چه مشکلاتی روبه‌رو بودند که این چنین می‌گویند.
جامعه اسلامی بعد از رحلت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به راحتی سه خلیفه را قبل از علی (ع) پذیرفت و به یک معنا خودش آنان را تعیین کرد. با این‌که در بین مسلمانان افراد بسیاری در رخداد غدیر حضور داشتند و با امیرالمؤمنین بیعت کردند ولی هفتاد روز بعد، آن را به فراموشی سپردند. بالاخره از سر خیرخواهی و برای این‌که جامعه اسلامی بی‌سرپرست نماند، خلیفه تعیین کردند و مردم هم پذیرفتند. خاندان پیامبر و بعضی از اصحاب مانند سلمان و ابوذر و مقداد و برخی دیگر از انصار مخالفت کردند، اما صدایشان به جایی نرسید و مجبور شدند امر واقع شده را بپذیرند. جامعه‌ای را تصور کنید که سه خلیفه را خودش تعیین کرده و برای سایر کسانی که کاندیدای خلافتند احترام زیادی قائل است. بعد، طلحه و زبیر که از کاندیداهای خلافت بودند به همراه همسر پیامبر حرکتی را بر ضد امیرالمؤمنین آغاز کردند، و همه این حوادث بعد از بیعتی است که با علی(ع) داشتند؛ آن بیعت عجیب تاریخی که امیرالمؤمنین می‌فرماید آن‌چنان هجوم آوردند که نزدیک بود فرزندان من زیر دست و پا له شوند. بعد از این بیعت، علی علیه‌السلام یک طرف است و طرف دیگر زبیر، طلحه و همسر پیغمبر. هر کدام از این افراد به تنهایی استوانه‌ای هستند. این‌ها جمع شدند و بر ضد علی شورش کردند. بصره را تصرف کردند و می‌خواستند در آن‌جا حکومت تشکیل بدهند. فکر می‌کنید مردم درباره این جریان ‌چگونه قضاوت کنند؟ بنده خودم را جای مردم آن زمان بگذارم؛ می‌بینم علی، یکی از اصحاب پیغمبر، یک طرف است، اما طرف دیگر سه نفر هستند: یکی از آن‌ها همسر پیغمبر است. این‌که خانمی فرماندهی لشگری را بر عهده بگیرد یا به‌هرحال جزو یک قیام سیاسی بر ضد خلیفه باشد، بی‌سابقه بود. این خیلی مسأله مهمی است. خیال می‌کنم اگر بنده آن زمان بودم خیلی هنر داشتم، احتیاط می‌کردم؛ نه طرف علی می‌رفتم نه طرف آن‌ها. بالاخره این سه نفر نیز از اصحاب پیغمبرند؛ زبیر پسرعمه پیغمبر است؛ سنش بیشتر از علی است؛ بزرگ بنی‌هاشم است. طبعا در مردم تزلزل پیدا شد که چگونه رفتار کنند. انسان وقتی این دو کلام را از امیرالمومنین می‌بیند، می‌تواند حدس بزند که حضرت در چه فشاری قرار گرفته بودند. فرمودند: خواب از چشم من ربوده شد؛ شب تا صبح فکر کردم؛ کار را زیر و رو کردم؛ همه اطراف و تمام جوانب قضیه را سنجیدم؛ نتیجه‌ای که از این فکرها و تأملات گرفتم این شد که کار من بین دو چیز مردد است؛ باید یکی از دو چیز را انتخاب کنم؛ یا با این‌ها بجنگم یا از دین اسلام بیرون بروم؛ راه دیگری ندارم.
حضرت می‌فرماید شب تا صبح فکر کردم، همه جوانب را سنجیدم و به این نتیجه رسیدم. این طور نیست که اگر با کسی اختلاف‌نظری داریم، به روی هم شمشیر بکشیم. دعوای سیاسی یا دعوای حزبی نیست. إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی؛ من‌ می‌فهمم دارم چه کار می‌کنم. این طور نیست که از روی احساسات بگویم با شما می‌جنگم. شب تا صبح فکر کردم، جوانبش را سنجیدم؛ قلبت ظهر الامر و بطنه؛ ظاهر و باطنش را سنجیدم تا به این نتیجه رسیدم که یا باید با این‌ها بجنگم یا از دین اسلام استعفا بدهم یعنی اگر با این‌ها نجنگم کافرم.




موضوع مطلب :


پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. پیران نیز باید بدانند که تا در این عالم هستند می توانند جبران تبهکاری ها و معصیت ها را بکنند و اگر از اینجا منتقل شوند کار از دست آنها خارج است.

این وصیت امام خمینی«ره» از آیات قرآن کریم سرچشمه گرفته آن جایی که خداوند از زبان افراد غافلی که زندگیشان را در مسیر غلط سپری کردند در آن هنگام که خود را در حال بریدن از این جهان و قرار گرفتن در جهان دیگر مى ‏بینند، پرده ‏هاى غرور و غفلت از مقابل دیدگانشان کنار میرود گویى سرنوشت دردناک خویش را با چشم مى ‏بیند، عمر و سرمایه‏ هاى از دست رفته و کوتاهى ‏هایى را که در گذشته کرده و گناهانى را که مرتکب شده‏ اند عواقب شوم آن را مشاهده مى ‏کنند، اینجا است که فریاد آنها بلند مى‏شود و" مى‏گویند:

پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کرده ام و کوتاهى نموده ام  عمل صالحى انجام دهم! ولى به او مى‏ گویند: چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى‏ گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند«2»

امام خمینی رحمت الله علیه در سخنان زیبای دیگری می فرماید:
تا فرصت از دست نرفته، تا دشمن بر همه شئون دینی و علمی شما دست نیافته، فکری کنید؛ بیدار شوید؛ به پا خیزید. در مرحله اول در مقام تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح خود بر آیید«3».  این صحبت امام خمینی همان سخن مولا امیر المومنین علیه السلام است که می فرماید: فرصت هاى خیر را غنیمت بشمارید پس بدرستى که آن ها می‏گذرند مانند گذشت ابرها«4»

انسان موجودی دو بعدی است که هم صلاحیت تعالی، تکامل و رسیدن به درجات ملائکه و صعود به «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى تا آنکه فاصله خداوند (با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود»«5» را دارد و هم قابلّیت تنزّل از مقام انسانیّت و رسیدن به درجه‎ای را داراست که از درجه چهار پایان نیز فروتر رفته و به فرموده قرآن «کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»«6»می شود. خداوند تنها راه رستگاری و رسیدن به بالاترین درجات انسانی را اصلاح  نفس ذکر می کند. و می فرماید: هر که نفس خویش را تزکیه کرد رستگار شد.«7»

آیه الله نجفی قوچانی درباره اصلاح نفس می فرماید: انسان باید اوّلاً در صاف کردن باطن خود جدیّت نماید و چنانچه در اوّل طفولیّت است و باطن او هنوز چرکین و نجس نشده، مواظب باشد که نجس نشود... .«8»

آیه الله العظمی بهاءالدینی(ره): ابتداء شروع به تهذیب نفس خود را اینگونه ذکر فرموده‎اند: در چهارده سالگی به طور جدّی ـ امّا معقول و منطقی ـ‌شروع به تهذیب کردم ـ‌ در کنار درس و بحث که تمام ساعات روزانه‎ام را فرا می گرفت،‌ لحظه‎ای از خدا غافل نمی شدم.

خود را در برابر او هیچ می‎دانستم. از آن روز، تحت تأثیر تشویق، تعریف و یا شهرت قرارنمی گرفتم؛ روزها به درس و روزه و شبها به مطالعه، تفکر و تهجّد اشتغال داشتم ـ ‌در خود امید عجیبی به خدا و قطع امید از غیر خدا احساس می کردم از این رو سعی فراوانی در راز و نیاز در شبها و یاد خدا در روزهاداشتم«9»

این عالم بزرگوار به سخنان مولایش امیر المومنین علیه السلام توجه داشته است و به این عمل کرده است حضرت می فرمایدحتی یک لحظه مسامحه و سهل انگاری در مورد نفوس خود نکنید که این سهل انگاری ها در مورد نفس، شما را به راه های تاریکی می کشاند«10»

اصلاح نفس سرکش آن قدر مهم و اساسی است که امام سجاد علیه السلام در مناجات خود از شرّ آن به خداوند شکایت می کند: خدای من به توشکایت نفسی را می کنم که امرکننده به بدیهاست وبه خطا سبقت می گیرد و به معصیت و گناهان حریص است و در معرض خشم تو قرار می گیرد و مرا به وادی هلاکت می کشاند و مرا در نزد تو خوارترین هلاک شدگان قرار می دهد، تعلل او زیاد و آرزوی او بلند است

امید است که ما هم این گونه در اصلاح نفس خود تلاش کنیم و این فرصت هایی که خداوند در اختیارمان قرار داده است را غنیمت بشماریم و قبل از این که اجل به سراغمان بیاید خودمان را اصلاح کنیم.

منابع:
1: . وعده دیدار، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، نامه 8/2/1361.
2:حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ *لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ«سوره مومنون آیات 99 و 100»
3: جهاد اکبر، ص 60.
4:  انْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ فَإِنَّهَا تَمُرُّ مَرَّ السَّحَاب«غرر الحکم روایت شماره 10810»
5: فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی «سروره نجم آیه 9»
6: اعراف آیه 179
7:وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیها ... قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّیها« سوره شمس آیه 9»
8:  سیاحت شرق ـ ص 214
9:  حاج آقا رضا بهاءالدین (آیت بصیرت) - ص72
10: نهج البلاغه ـخطبه 85 ـ ص 260
11:«الهی الیک اشکو نفساً بالسوء أمّاره والی الخطیئهِ مبادَرَهَّ «مفاتیح الجنان ـ‌ مناجات خمس عشر،»




موضوع مطلب :


هشدار شهید ادواردو آنیلی در مورد مشهد مقدس (( حتما به گوش مسئولین برسونین ))

افسران - هشدار شهید ادواردو آنیلی در مورد مشهد مقدس (( حتما به گوش مسئولین برسونین ))


ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 30 :: 3:59 عصر ::  نویسنده : آقا مهدی
شنبه 92 آذر 30 :: 8:6 صبح ::  نویسنده : آقا مهدی

 

 

 ارتباط با خدا

عزیزان من! برادران! خواهران! بخصوص جوانان عزیز! اگر مى‏خواهید این اراده قوى و این روحیه پرنشاط در شما باقى بماند، رابطه خودتان را با خدا روز به روز مستحکم‌تر کنید؛ با خداى متعال حرف بزنید؛ مناجات کنید؛ از خدا بخواهید؛ از شرور و آفات به خدا پناه ببرید؛ از خداى متعال کمک بخواهید. خداى متعال به شما کمک خواهد کرد.

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت علی(علیه السلام)26/4/1387

کلام نور

قال امیر المومنین(علیه السلام): مَن أَصلَحَ فیما بَینَهُ وَبَینَ اللّه أَصلَحَ اللّه فیما بَینَهُ وَبَینَ النّاسِ.

هر کس رابطه‌اش را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.

بحارالأنوار، ج71، ص366، ح12

خاطرات شهدا

1. دست­نوشته شهید چمران

خدایا به تو پناه می‌برم، خدایا به سوی تو می‌آیم. خدایا بد بختم. خدایا می‌سوزم. خدایا قلبم در حال ترکیدن است. خدایا رنج می‌برم. خدایا جهان به نظرم تیره و تار شده است؛ خدایا بیچاره شده‌ام. خدایا عشق حتی عشق محبوب‌ترین کسانم مکدّر شده است. خدایا بد بختم؛ خدایا آسمان آمال و آرزوهایم تیره و کدر شده است. به تو پناه می‌برم و دست یاری به سوی تو دراز می‌کنم، تو کمکم کن، نجاتم ده، تسکینم بخش، به قلب دردمندم آرامش ده، جز تو کسی را ندارم و راستی جز تو کسی را ندارم.

نمی‌توانم به هیچ کس اطمینان کنم، نمی‌توانم به امید هیچ کس زنده بمانم. دلم از همه گرفته. از همه ناراحتم، از دنیا رنج می‌برم... خدایا به تو پناه می‌برم تو نجاتم ده. تنها و تنها تویی که در چنین شرایطی می‌توانی کمکم کنی، من به سوی تو می‌آیم. من به تو محتاجم و هیچ کس جز تو قادر نیست که گره مرا بگشاید.

خدا بود و دیگر هیچ نبود، ص16

 

2. دست­نوشته شهید چمران

خدایا به سوی تو می­آیم و از تو کمک می‌خواهم، جز تو دادرسی و پناه­گاهی ندارم، بگذار فقط تو بدانی، فقط تو از ضمیر من آگاه باشی، اشک دیدگان خود را به تو تسلیم می‌کنم... . خدایا خوش دارم مدتی در گوشه خلوتی فقط با تو بگذرانم. فقط اشک بریزم، فقط ناله کنم و فشارها و عقده‌های درونی‌ام را خالی کنم.

خدا بود و دیگر هیچ نبود، ص15

توصیه های متشابه

  1. اگر می‏خواهید همان امتی باشید که «کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»( آل‏عمران/ 110)، ارتباطتان را با خدا حفظ کنید. این دل‌ها را از یاد خدا پُر کنید و به محبت خدا جلا بدهید و به ذکر الهی منوّر نمایید. این، آن کیمیا و آن کبریت احمری است که همه چیز در مقابل آن کوچک است.

بیانات در دیدار با گروه کثیری از آزادگان، مسئولان بنیاد مستضعفان و وزارت آموزش و پرورش 7/6/1369

 

  1. من به شما عزیزانم عرض کنم که یکی از برجسته‏ترین خصوصیاتی که ما برای فرد بسیجی قائل هستیم، عبارت است از صفا و خلوص. اخلاص و معنویت بسیجی و ارتباط با خدا در بسیجی، یک خصوصیت عمده است. من از این اجتماعِ بزرگ شما استفاده می‏کنم و به همه شما و همه کسانی که صدایم را می‏شنوند - یا بعداً خواهند شنید - عرض می‏کنم: عزیزان من! رابطه خودتان را با خدا، هرچه می‏توانید مستحکم‏تر کنید؛ به خصوص در این ماه‌های مبارک - ماه رجب و ماه شعبان - که ماه‌های دعا، استغاثه، رابطه گرفتن با خدا، و راز و نیاز کردن با معشوق حقیقی هر انسان است. در این ماه‌ها، خود را برای ورود بر سرِ سفره ضیافت الهی - در ماه رمضان - آماده کنید.
  1. در ماه رمضان هم - در همه روزها و شب‌ها - دل‌هایتان را هرچه می‏توانید با ذکر الهی نورانی‌تر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید، که: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ . تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَة وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ»( قدر: 3و4) شبی که فرشت‌گان، زمین را به آسمان متّصل می‏کنند، دل‌ها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر می‏کنند. شب سِلم و سلامت معنوی «سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»( قدر: 5) شب سلامت دل‌ها و جان‌ها، شب شفای بیماری‌های اخلاقی، بیماری‌های معنوی، بیماری‌های مادّی و بیماری‌های عمومی و اجتماعی که امروز متأسفانه دامان بسیاری از ملت‌های جهان، از جمله ملت‌های مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه این‌ها، در شب قدر ممکن و میسّر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر شوید.

 دعا و توجّه شما، ذکر خدا در دل‌های پاک و نورانی شما جوانان عزیز، معجزه‏ها و کارها می‏کند. خود را از اکنون آماده کنید. مخصوص این ایام هم نیست؛ در تمام عمرتان رابطه با خدا، در شما صفا و اخلاص را تقویت می‏کند و صفا و اخلاص، گره‏گشای همه کارهاست.

بیانات در جمع بسیجیان به‏مناسبت هفته بسیج 5/9/1376

  1. یک نکته این است که همه‏ی مردم و بالخصوص جوانان عزیز، این ارتباطی را که به برکت این روزهای مبارک و شب‌های نورانی با خدای متعال پیدا کرده‏اند، نگذارند قطع شود؛ این رابطه‏ی با خدا را حفظ کنید. وسیله‏ی حفظ این رابطه هم در اختیار همه هست. اگر همین نماز پنج‏گانه، با توجه، با حضور قلب و با این توجه که در مقابل خدا ایستاده‏ایم، خوانده شود، بهترین رابطه است و روزبه‏روز دل شما را نورانی‏تر خواهد کرد. آن جوان‌هایی که شب‌های قدر در مساجد، حسینیه‏ها و حرم‌های مطهر گرد هم آمدند، گریه کردند، دعا خواندند، قرآن سر گرفتند، احیاء گرفتند و دل‌هایشان را با نور محبت الهی نورانی کردند، این رابطه را حفظ کنند، که از آن بهره‏مند خواهند شد. ان‏شاءاللَّه در طول زمان، در سال‌های دیگر، روزبه‏روز این رابطه بیشتر خواهد شد؛ انسان از این راه هست که به کمال مطلوب و غایت خلقت خود دست خواهد یافت. موفقیت در همه‏ی میدان‌های زندگی هم به همین وابسته است.

نکته‏ی دوم این است که در این توجه‏هایی که می‏شود، در این مناجات‌ها، راز و نیازها و درخواست‌هایی که از خدا می‏کنید، همه‏جور حاجت را می‏شود از خدا خواست و باید خواست؛ حتّی حاجت‌های کوچک. اما این درخواست خود را به این حاجات کوچک منحصر نکنید؛ حاجات بزرگ‌تری هست، آن‌ها را از یاد نبرید. بزرگ‌ترین آن‌ها «مغفرت الهی» است؛ از خدا بخواهید که آثار به جامانده‏ی از تخلف و گناه را از دل و جان ما برطرف بفرماید؛ از خدا بخواهید که راه توبه را برای شما هموار کند. حاجت بزرگ دیگر «محبت الهی» است؛ مقام حُبّ الهی را از خدای متعال طلب کنید. حاجت بزرگ دیگر «اصلاح امور امت اسلامی» است؛ از خدا بخواهید خدای متعال امور همه‏ی مسلمان‌ها - نه فقط ملت ایران را - و همه‏ی کشورهای اسلامی را اصلاح کند؛ بلکه از خدای متعال هدایت بشریت را به راه راست بخواهید. این دعاها اقبال استجابت زیادی دارد و همین دعاها اثر می‏کند؛ راه‏ها را باز می‏کند؛ وسائل را آسان می‏کند و ما را در رسیدن به این مطلوب‌های بزرگ کمک می‏کند.

بیانات در خطبه‏های نماز عید سعید فطر 2/8/1385

  1.   دنیاداران و کسانی که دل­هاشان پر از هوس به دنیا و شئون مادی دنیاست، نمی‌توانند عدالت را اجرا کنند. اجرای عدالت یک روح غنی، یک اراده‏ی قوی و یک قدمِ ثابت لازم دارد. ما باید همه‏ی تلاشمان این باشد که بتوانیم در این راه دنبال امیرالمؤمنین(علیه السلام) حرکت کنیم. اعتراف می‌کنیم که نخواهیم توانست مثل علی‏ابن ابیطالب، عدالت را اجرا کنیم؛ این را قبول داریم. ماها کوچک‌تر و ضعیف‌تریم از آنکه بتوانیم آن‏جور استوار - مثل فولاد، مثل صخره - در مقابل این امواج بایستیم؛ اما به قدر خودمان باید تلاش کنیم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) از عمّال خود هم مطالبه‏ی عدالت می‌کرد؛ با اینکه آن‌ها در حد امیرالمؤمنین(علیه السلام) نبودند. پس تکلیف اجرای عدالت بر دوش ما هم هست؛ باید دنبال بکنیم. این چیزی است که مردم باید بخواهند؛ باید فرهنگ عمومیِ ملت ما بشود. مردم ما باید بیشترین چیزی را که می‌خواهند، عدالت و انصاف باشد؛ هم در امور داخل کشور، هم در مسائل جهانی.

این بی‏عدالتی‏ای که در دنیا امروز وجود دارد و این ظلم فاحشی که امروز از سوی قلدرها و گردن‏کلفت‏های عالم نسبت به بشریت و ملت‏ها دارد انجام می‌گیرد، مبارزه‏ی با یک چنین منکر عظیمی - از نظر مسلمانی که برای حاکمیت اسلام و در سایه‏ی جمهوری اسلامی زندگی می‌کند - باید یک فریضه‏ای محسوب بشود. این باید در زندگی ما، شعار ما باشد؛ هم در مسائل داخلی، هم در مسائل جهانی. اگر بخواهیم این عدالت را اجرا کنیم، قدم اول این است که ما به کمک الهی اعتماد داشته باشیم و رابطه‏ی دل خودمان را با خدا محکم کنیم؛ اینجا می‌رسیم به مسئله‏ی دعا، عبادت، تضرّع، مناجات و توسّل باللَّه. ماه رجب، بهار عبادت و تضرّع و توسل الی اللَّه است. این ایام عبادت را - این ماه رجب را، ماه شعبان را و بالاتر، ماه رمضان را - دست کم نباید گرفت.

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت علی(علیه السلام) 26/4/1387

 

  1.  با خدا ارتباطمان را قوی کنیم تا در میدان‌های زندگی بتوانیم با اراده‏ی محکم، با قدم استوار و با ذهن روشن، وارد هر میدانی بشویم. یک ملت برای اینکه بتواند سیادت و عزت خود را بدست بیاورد؛ باید اراده‏ی مصمم داشته باشد و بداند چه می‌خواهد و قلب او مطمئن باشد به یاد خدا.

امروز ملت ما به خاطر اسلام با چالش‌های جهانی مواجه است. اسلام به ما تعلیم داده است که اگر می‌خواهید صراط مستقیم را طی کنید و اگر می‌خواهید به سعادت دنیا و آخرت برسید، بایستی مستقل باشید و زیر بار قدرت‌های ظالم و مستکبر و ستمگر نباشید. این همان نقطه‏ای است که بین ملت ایران و دشمنان ملت ایران اختلاف ایجاد کرده است. اساس اختلاف اینجاست. ملت ایران می‌خواهد زیر بار قدرت استکبار نباشد؛ می‌خواهد منافع خود را قربانی منافع استکبار نکند. آنچه که استکبار جهانی - و امروز در رأس همه امریکا - دنبال آن هستند، درست نقطه‏ی مقابل همین مسئله است.

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت علی(علیه السلام) 26/4/1387

 

  1. و عزیزان من! برادران! خواهران! به خصوص جوانان عزیز! اگر می‏خواهید این اراده‏ی قوی و این روحیه‏ی پرنشاط در شما باقی بماند، رابطه‏ی خودتان را با خدا روز به روز مستحکم‌تر کنید؛ با خدای متعال حرف بزنید؛ مناجات کنید؛ از خدا بخواهید؛ از شرور و آفات به خدا پناه ببرید؛ از خدای متعال کمک بخواهید. خدای متعال به شما کمک خواهد کرد.

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت علی(علیه السلام)  26/4/1387




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 آذر 26 :: 8:34 صبح ::  نویسنده : آقا مهدی

 

اولین سالگرد تدفین شهدای گمنام شهرستان کردکوی




موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   5   >>   >   
 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب